مصاحبه با پیشکسوت کانون بازنشستگان اصفهان آقای ایرج توانایی ( مدیر سابق کانون و عضو هییت مدیره فعلی )

مصاحبه با پیش کسوت کانون بازنشستگان استان اصفهان ( مدیر سابق کانون و عضو هییت مدیره فعلی )

به منظور آشنایی مخاطبان با پیش کسوتان کانونهای سراسری نشستی در فضای مجازی و با حضور یکی از بزرگان صاحب نام  کانونها برگزار شد که ذیلاْ نظر شما را به مصاحبه انجام شده با ایشان جلب میتماییم :

سلام و عرض ارادت عزیز بزرگوار جناب ایرج توانایی لطفا ضمن معرفی خود ابتدا کمی در باره خودتان برای مخاطبان سایت توضیح بفرماببد

بنده ایرج توانایی متولد آبادان سال ۱۳۰۹ ولی بزرگ شده مسجدسلیمان یا همان MIS هستم. تا دوره متوسطه کلاس نهم در دبیرستان سیروس مشغول تحصیل بودم. در سال ۱۹۴۸ از استان خوزستان به عضویت تیم ملی بسکتبال ایران انتخاب و بنا بود که جهت مسابقات المپیک لندن عازم آن کشور شوم، ولی چون پدر، مادر و مادر بزرگم با رفتن من مخالفت کردند، در نتیجه بواسطه ناراحتی از ادامه تحصیل هم خودداری و گله خود از تصمیم پدر به مجله نیرو و راستی منعکس نمودم

لطفا در مورد نحوه ورود خوذ به شرکت نفت قدری توضیح دهید

 بله پس از آنکه پدرم مانع حضورم در سفر ورزشی به لندن شد به استخدام شرکت نفت انگلیس و ایران با سرمایه محدود در آمدم لازم است ذکر کنم در دوران تحصیل به ورزشهای شنا، والیبال، تتیس روی میز، فوتبال و طناب زنی علاقه زیادی داشتم بهر حال تحصیلاتم را در رشته طبیعی آنزمان بطور شبانه ادامه دادم و مدرک دیپلم طبیعی ام را هم گرفتم ،
اولین سمت من در اداره پست شرکت و بعد آن انتقال به اداره تعمیرات منازل کارکنان و بعنوان کارمند دفتری بود. چون علاقه وافری به کار فنی داشتم با حمایت سرپرستان بافنون  رنگ آمیزی، نجاری، لوله کشی، بنایی آشنایی و کسب اطلاعات کردم.

رییس مستقیم من مرحوم بغوسخانیان بود. که لازم است عرض کنم من هرچه دارم از جمایتهای آن مرحوم است، که نحوه تصمیم گیری در کار را به من آموزش داد.
بیاد دارم در ان موقع سرپرست منطقه چشمه علی بازنشسته شد و بدستور رییس پست او را به من واگذار کردند . چون به قدر لازم به تخصص های فنی این کار  آشنا نبودم به متصدیان بنایی ، رنگ آمیزی ، نجاری و لوله کشی گفتم که میخواهم عملا” این کارها را تجربه کنم، لذا لباس کارگری را پوشیدم و مدت شش ماه بعنوان یک کارگر در کنار بقیه مشغول کار شدم که از این راه توانستم تجربیات ذی قیمت زیادی را بدست آوردم و پس از کسب مهارت پشت میز نشستم.
بیاد دارم آن روزها اداره مخابرات میخواست سیستم مخابراتی خود را بروزرسانی نماید، یعنی قرار بود تعداد ۴۵ دکل مخابراتی جدید را نصب نماید. رییس اداره کل ما آنزمان یک انگلیسی یهودی بود به اتفاق او و رییس مستقیم خودم و رییس مخابرات عازم نفتک شدیم و پس از باردید ار محل گفتند که خیلی زود باید این کار ماموریت تمام شود ، من هم با شور جوانی و بدون مقدمه گفتم که حاضرم در مدت دو روز این ماموریت تمام کنم، رییس کل هم ناگهان  دستور داد که از همین ساعت شروع کنید اگر توانستید در زمانی که ادعا میکنی  کار را تمام کنید یک درجه به تو میدهم و اگر نکردی به خدمت شما پایان میدهم من هم قبول کردم .
روز چهار شنبه بعد از ظهر ۴۵ کارگری که در اختیار داشتم از قبیل نجار، بنا، لوله کش و رنگ زن  را سریغاٌ به محوطه بردم و به آنان گفتم برای دو روز کار شبانه روز به هر نفر ۱۲۰ساعت اضافه کاری میدهم بشرطی که تا روز شنبه کار پایان یابد، همگی خوشحال و مشغول کار شدند.
گودالی که باید دکل در آن نصب میشد بطول و عرض یک متر و به عمق ۸۰ سانتی متر و با بتون یک دو و چهار بود من بلافاصله تمام مصالح را از انبار شرکت تهیه کردم و وسائل موتوری و تهیه چراغهای سیار برای کار در شب را آماده نمودم. برنامه تهیه صبحانه، ناهار و شام را هم برای آنان مهیا کردم. روز شنبه روسای مربوطه آمدند و دیدند که کار تمام شده از رییس مخابرات که یک امریکایی بود سوال کرد که شما از این کار راًضی هستی گفت بله و البته خودم هم چندین بار سرکشی کرده بودم  و از نردیم پیشرفت کارها را که بر طبق نقشه و بخوبی انجام شده است نظارت نمودم. رییس کل به من گفت چطور این کار را کردی، پاسخ دادم جواب شما روی میز شما است، گفت یعنی چه ؟ گفتم موقعی که رفتی اداره ملتفت خواهی شد. من فرم ۵۴۰۰ ساعت اضافه کاری را که برای کارگران نوشته بودم را بیکی از کارمندانم دادم و گفتم موقعی که رییس کل دفتر را ترک کند روی میز ایشان بگذارد.بهر تقدیر رییس پس از دیدن اضافه کاری با صدای بلند مرا احضار کرد و گفت این چیه ، گفتم شما به من گفتید اگر،کار را تمام کردی بک درجه میدهم و در غیر اینصورت مرا اخراج میکنی ، من هم کاررا تمام کردم، چون جوابی نداشت فرم اضافه کاری را امضا کرد و به من هم یک درجه داد.

ظاهراْ در شیراز هم ماموریت داشته اید لطفاْ کمی توضیخ بفرمایید

دومین کار من موقعی بود که به شرکت ملی کاز اصفهان منتقل شدم ، چون هنوز رسما ً کارم در اصفهان شروع نشده بود ، سرپرستان لوله کشی و ضمناً مسوولین مشترکین منطقه گاز شیراز میخواستند به مرخصی بروند، رییس منطقه شیرازکه آنزمان مهندس آذرخشی و جناب مهندس ورزنده که معاون پخش و فروش گاز بود مرا نامزد کردند و بنده هم روز بعد خودم را به ایشان در شیراز معرفی کردم.
در دفتر امور مشترکین حدود ۵۰۰ درخواست انشعاب گاز آنهم در کوچه های بن بست و عرض جاده مثل خیابان زند بود که انجام نشده بود. من این ۵۰۰ انشعاب را مثل کار قبلی با دادن اضافه کاری لاکن اینبار بدون اطلاع به رییس منطقه انجام دادم .گر چه ایشان خیلی ناراحت شد ولی بنده گفتم که چون گاز در کشور ما باید توسعه یابد لازم بود که این کار صورت گیرد. بعد از دو ماه ایشان جهت دوره آموزشی به مدت شش ماه عازم امریکا شد و تلفنی از تهران در خواست کرد که من در شیراز کار کنم که موافقت نکردم.

جناب توانایی چگونه شد که به اصفهات بازگشتید

پس از برگشت به اصفهان ، و نظارت بر ساخت کارگاه خطوط لوله ، به تهران منتقل و به سمت بازرس فنی گاز مایع منصوب شدم.بنده در این سمت مسوول نظارت و بازرسی از کلیه تاسیسات سیلندر پرکتی سراسر کشور بود ( سیلندر های بوتان گاز، پرسی گاز، الوند گاز، سوپر گاز، ایران گاز، پاسارد گاز، و….) یکی از مهمترین و بزرگترین خاطراتم را در همین ایام اتفاق افتاد مه آنرا در ادامه شرح میدهم. در یکی از منازل واقع در فرح آباد ژاله انفجار گاز صورت گرفت، فورا” عازم محل شدم، سیلندر گاز در طبقه زیر و در آشپژخاته قرار داشت، بعلت نشست گاز حادثه بوقوع پیوست،و ساختمان سه طبقه را تقریبا” با خاک یکسان کرد و از خانواده ۱۲ نفری فقط یک تفر زنده ماند که آنهم با بدن کاملا سوخته لذا بلافاصله ترتیب اعزام وی را به بیمارستان ارتش داده شد.عصر همان روز رییس حسابداری شرکت پرسی گاز به منزل اینجانب آمد با کیف سامسونت، کیف را باز کرد و مبلغ پانصد هزار تومان را به من نشان داد و گفت تنها موقع گزارش ، طوری بنویس که مبلغ خسارت کم باشد.
من به رییس حسابداری گفتم بشرطی ابن پول را میگیرم که به سوال من پاسخ دهید.گفتم اگر این حادثه در متزل شما اتفاق می افتاد و خانواده شما از بین میرفتند، درست بود که من پول دریافت میکردم و گزارش غیر واقعی به مقامات میدادم، چون نمیتوانست پاسخ مرا بدهد پول را در کیف گذاشت و از منزل خارج شد. من گزارشم را به جناب مهندس تقی مصدقی مدیر عامل شرکت ملی گاز ایران دادم و در خواست ۲۵میلیون خسارت برای تنها بازمانده کردم. روز بعد مرا احضار و گفت آقای بختیار میخواهد با شما صحبت کند، آنزمان آقای آقاخان بختیار معاون مالی و اداری شرکت ملی نفت ایران و هم مدیر عامل و رییس هیات مدیره شرکت پرسی گاز بود ، نزد ایشان رفتم و پس از یک ساعت مذاکره گفت میتوانی تعدیلی در گزارش بدهی ، جواب دادم خیر و ایشان هم گفت متشکرم.پس از برگشت نزد تقی مصدقی رفتم ، گفت چون شما فردی دلسوز و در کارت صادق هستی یک درجه بتو میدهم و شما را به واحد دیگری منتقل میکنم.بعدا” آشکار شد که گزارش مرا از بین بردند و یک مهندس تحصیلکرده را مامور تهیه گزارش کردند، که او برای بازمانده مبلغ ۵میلیون در خواست کرده بود.به مجرد اطلاع از موضوع نزد او رفتم و در حضور چند مهندس دیگر به صورتش …. کردم و خارج شدم. چون متوجه شدم که مبلغ مذکور را دریافت کرده بود.
در سال ۱۳۵۴ سرپرست کارگاه منطقه پخش وفروش گاز اصفهان در حال بازنشسته شدن بود، چون من قبلا” در اصفهان بودم و منزل هم داشتم در خواست انتقال کردم که موافقت شد. در اوایل اردیبهشت به اصفهان آمدم و سرپرستی کارگاه را بعهده گرفتم.بر حسب تغییرات سازمانی پست اینجانب به رییس تعمیرات تغییر کرد و پس از دو سال به سمت رییس بهره بردار و تعمیرات منطقه پخش و فروش گاز استان ارتقاه یافتم. در اصفهان موقعی که انقلاب به ثمر رسید پس از چند ماه بخشنامه شورای انقلاب که مبنی بر اینکه باید به کار کارمندان خارجی و کارگران روز مزد، پیمانی و قراردادی خاتمه داده شود ابلاغ شد . من از این بخشنامه خیلی ناراحت شدم، زیرا که هدف انقلاب برای طبقه زحمتکش و کارگر بود. من هشت نفر کارگر پیمانی داشتم و به آنان موضوع را گفتم و به آنها متذکر شدم راهی برای شما وجود دارد که میتوانم شماها را اخراج نکنم، باید بروید و از من شکایت کنید که من بر خلاف قانون کار شما را هیچگاه استراحت نداده ام یعنی بعد از سه ماه کار. اول راضی نشدند ولی پس از اینکه گفتم تنها کاری که میتواند از اخراج شما جلوگیری کند همین است که شما از من شکایت کنید . آنها پذیرفتند و شکایت کردند و رییس اداره کار مرا احضار کرد و گفت شما بر خلاف مقررات قانون کار عمل کرده اید، پاسخ دادم ما برای چه انقلاب کرده ایم ، جوابی نداد گفتم این قانون مربوط به دوران طاغوت است و حالا ما در رمان انقلاب کار میکنیم.گفت بفرمابید کارگران را ببربد و بکارشان ادامه دهند. بعد ها تعدادی از آنان کارمندهم  شدند. مصوبه شورای انقلاب در من اثر نامطلوب گذاشت و من دو سال پس از انقلاب و در سن ۵۰ سالگی درخواست بازنشستکی کردم که مدت یک سال طول کشید. بهر تقدیر در سال ۱۳۵۹ با بارنشستکی من موافقت گردید.
یکی دیکر از اقدامات اینجانب در شرکت گاز لوله کشی در کوی امام بود. بنده رییس بهره برداری و تعمیرات بودم، لوله کشی باید توسط رییس انشعابات انجام میشد . رییس کل منطقه گاز بعهده مهندس سادات بود. مرا احضار کرد و گفت مبخواهم شما این کار را انجام دهید، گفتم این کار باید توسط واحد انشعابات صورت گیرد، پاسخ داد شما انجام دهید و خیلی فوری میخواهم تمام شود. نقشه لوله کشی را نشان دادم ، گفت اگر بتوانی در مدت ۴۵ روز به پایان برسانی خوب است، گفتم این کار را در دو هفته تمام میکنم.
گفتم فردی که مرا به شما معرفی کرده آقای یوسف نجفی از بستکان شما است، آیا روش کار مرا هم به شما گفته، گفت نمیدانم این کار را شروع کنید من روز بعد با شش کارگر رسمی و هشت کارگر پیمانی کار را شروع و در مدت ۱۸روز به پایان رساندم.( البته با همان روش اضافه کاری به هر یک ۱۸۰ ساعت .)
پس از پایان کار ایشان از محوطه بازدید و از بنده و کارگران قدردانی کردند.
بنده صورت اضافه کاری را به دفتر ایشان ارسال کردم، منشی وی گفت که با جناب سادات صحبت کنم، گفتم در چه موردی است ، پاسخ داد در مورد اضافه کاری است گفتم در مورد اضافه کاری ، صحبت ندارم و گوشی را قطع کردم. دوباره زنگ زد و گفت در موارد دیگری است. رفتم دفتر و خیلی تلاش کرد که از اضافه کاری کم کنم ، جواب دادم امکان ندارد،، اولا” این کار مربوط به واحد انشعابات بوده ، که به اصرار شما بنده انجام دادم، کاری که ۴۵ روزه بود در مدت ۱۸ روز تمام کردم.
بعد از چند روز اضافه کاری را امضا نمود. .

جناب توانایی اگر ممکن است شمه ای از اقدامات خود را در ایام تصدی در کانون اصفهان برای مخاطبان ما توضیح بفزمایید

کارهایی که در طول خدمت و در سمت ریاست هیات مدیره کانون اصفهان و شعب کانونهای شاهین شهر و نجف آباد به مدت ۱۵سال متوالی انجام دادم و شامل کلیه بازنشستکان سراسر کشور هم شده است بشرح ذیل است.

۱ .به فرزندان شاغل و به فرزندان آنان بعنوان شکوفه های اتقلاب جوائز داده میشد و به فرزندان بازنشسته تعلق نمیگرفت. در اوایل سال ۱۳۷۷ نامه به وزیر نفت ارسال شد و در خواست کردم که مورد موافقت قرار گرفت.
۲ . همسران بازمانده چنانچه ازدواج مجدد میکردند از کلیه مزایای شرکت محروم میشدند. طی ملاقات با وزیر نفت آقای مهندس زنگنه پس از گزارش مفصل در حضور بنده ریاست اداره مقررات را احضار و در همان موقع دستور دادند که چنانجه همسران بازمانده ازدواج کنند میتوانند از کلیه مزایا به استثنای مخارج درمانی بهره مند شوند.
نظر به اینکه کمیته پزشکی بیماری را عازم تهران میکرد، کلیه مخارج رفت و برگشت و اقامت در هتل بعهده بیمار بود، در صورتیکه شاغلان از هتل و رفت و آمدبا هواپیما استفاده میکردند و میکنند.ابتدا با مصاحبه مددکار اجتماعی در بیمارستان مبلغ ناچیزی به بیمار میدادند، ولی بعد تصمیم گرفته شد، که رای کمیسیون پزشکی هر استان را به تهران ارسال و اگر لازم باشد بیمار با هزینه پزشکی به بیمارستان در تهران بستری یا در یکی از بیمارستان های طرف قرارداد.
۳. تقدیر از بازنشستگان نمونه مشابه شاغلان و دادن جوایز به آنان که از سال ۱۳۸۱ به مرحله عمل در آمد.
۴. واگذاری یک دستگاه اتوموبیل به دفتر نمایندگی که اینجانب دو پست کانون و دفتر نمایندکی را عهده دار بودم از سال ۱۳۸۴. ( به دفتر نمایندگی تعلق میگرفت نه کانونها )
۵.برقراری تامین آتیه که خوشبختانه پس از مکاتبات مصوب شد.
۶. خرید ساختمان کانون برای اصفهان و شاهین شهر .
۷. افزایش مبلغ وام قرض الحسنه از ۷۵۰۰۰ تومان به ۲۰۰۰۰۰تومان و همینطور افزایش یافت که هم اکنون به سه میلیون تومان رسیده است.
۸. با استانهایی که فاقد کانون بودند راهنمایی های لازم داده شد که از طریق فرمانداری در خواست کانون کنند.
تا سال ۱۳۷۶ فقط چهار کانون وجود داشت که با تلاش ما سال به سال افزایش یافت که در حال حاًضر به ۲۳کانون رسیده است.
۹. هر ساله با دو دستگاه اتوبوس و با هزینه شرکت صبا نفت از نمایشگاه بین الملی در تهران دیدن میکردیم ولی نمیدانم چرا این برنامه قطع شده است.
۱۰. یکی دیگر از اقدامات درخواست کمک مددکاری به بازنشستکان و بازماندگان کم در آمد بود که مورد موافقت قرار گرفت.
۱۱. برای اولین بار برنامه تورها بدرخواست کانون اصفهان انجام شد که برای این کار یک نفر بازمانده بنام خانم جمال گلی را بکار گرفتیم.تنها کانونی که فرد مسؤلی را استخدام کردیم ما بودیم و سایر کانونها فاقد این برنامه بودند.
۱۲. در زمان تصدی این جانب هر شش ماه یک بار ۵ نفر از اعضای هیات مدیره کانونها در تهران با مقانات صندوقها جلسه داشتند و کلیه هزینه های آن بعهده صندوقها بود. ولی متاسفانه الان مدت ۶ سال است که فقط از دو نفر هیات مدیره دعوت میشود( که ضعف هیات مدیره را نشان میدهد ).
۱۳. برگزاری جلسات در پالایشگاه، پتروشبمی، گاز و آگاه نمودن کارمندان با نحوه و دوران بازنشستگان .
۱۴. در طول تصدی این جانب در کانون از شهرهای یزد؛ همدان، کرمانشاه، کاشان، آبادان، تبریز، قشم، کیش، ابیانه، باغ بهادران، ذوب آهن، خوانسار، سمیرم، چادگان، محلات، سدزاینده رود، سنندج، کوهرنگ، یاسوج، بروجن، کویر مصر،گلپایگان،نطنز، بهشت گمشده، چهارمحال و بختیاری و بانه ، تور گردش سیاحتی یک روزه و چند روزه برگزار شد. البته تورهای خارج از کشور هم داشتیم مثل تورهای یک هفته ای خارج از کشور چین، مالزی، تایلند، دوبی، ترکیه،این تورها در چندین نوبت صورت گرفت .
۱۵. برگزاری اعباد مذهبی و ملی در کانون. ایجاد کتابخانه در کانون، بر گزاری مسابقات دوچرخه سواری، تنیس رو میز، شنا و شطرنج و اهدا جوائز به نفرات اول تا سوم.پیگیری در مورد افزایش طرح آتیه از هشت مبلیون به بیست میلیون، مجهز نمودن کانون با سیستم کامپیوتری، انترنتی و سیستم مدار بسته.
۱۶. در خواست بر گزاری جشن در هتل کوثر بیش از ۵۰۰ نفر با خانواده های آنان به مناسبت یکصدمین سال پیدایش صنعت نفت و اهدا جوائز به خانواده های شهدا و مفقودین. ارسال نامه به هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران و ریاست هیات رییسه صندوقها در مورد عدم کمک و مساعدت به سازمانهای داخلی و خارجی از بودجه
۱۷. ملاقات با وزرای نفت جناب زنگنه، نوذری، رستم قاسمی و میر کاظمی.
۱۸. مکاتبات با مقام معظم رهبری و جلوگیری از ادغام وزارت نفت با وزارت نیرو.
۱۹. مکاتبات با مقام معظم رهبری و جلوگیری از ادغام صندوق های بازنشستگی نفت با صندوقهای تامین اجتماعی
۲۰. مکاتبه با مقام معظم رهبری و جلوگیری از پرداخت مبلغ ششصد میلیارد تومان بعنوان مالیات به امور اقتصادی و دارایی، گر چه مبلغ پنجاه میلیارد تومان که ما اطلاع نداشتیم قبلا پرداخت شده بود.
۲۱. مکاتبات در مورد سو استفاده از نفت جی، دادن پاداش به مقامات ، مبالغ میلیاردی
البته اینجانب به اتفاق جناب بهوند از هییت مدیره کانون شاهین شهر اقدامات مشروحه زیر را نبز انجام داده ایم.
۱.پاسخ به مصاحبه رییس هیات رییسه صندوقها در ارتباط با اقدامات تصویبی اساسنامه صندوقها خطاب به وزیر نفت.
۲.اهداف پنهان و آشکار اساسنامه صندوقها خطاب به وزیر نفت.
۳.تفسیر ماده ۱۴ قانون وظاّئف و اختیارات وزارت نفت ( صتدوقهای بازنشستگی کارکنان صتعت نفت) خطاب به امور حقوقی شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
۴.نامه به دبیر شورای نگهبان در مورد اساسنامه خود خوانده و غیر قانونی صندوقها.
۵.نامه به ریاست قوه قضاییه در مورد ادغام شرکت سرمایه گذاری صندوقهای صنعت نفت( سهامی خاص ) در شرکتی بی نام و نشان بنام شرکت خدمات مدیریت اهداف( سهامی عام ).
۶.نامه به رباست قوه قضاییه در مورد اساسنامه غیر قانونی مصوب هیات وزیران.
۷.نامه به ریاست قوه قضاییه در مورد تخلف در صندوفهای بازنشستگی.
۸. نامه به ریاست مجلس در مورد اساسنامه غیر قانونی مصوب دولت.
۹.نامه به مقام معظم رهبری در مورد تخلف دولت و وزیر نفت در صندوقها.
در خاتمه جناب توانایی از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید بی نهایت سپاسگزاریم و برای شما طول عمر با برکت و صحت آرزو میکنیم

 

 
 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *